بی پولی رو حس کردم!

۲۴ مهر ۹۹ , ۱۹:۱۲ | فاطـღــمه ♬♪

سلام
امروز رفتم مدارک مربوط به ثبت نامو آماده کنم تا شنبه برم دانشکده و بالاخره ثبت نام و انتخاب واحد کنم.
یه چند تا کپی از مدرک موقت و ریز نمرات سه ساله هنرستان و غیره و غیره گرفتم و فرم های ثبت نام‌ که تو سایت بود پرینت کردم.
آخر سر هم رفتم دفتر پیشخوان تا تاییدیه تحصیلی بگیرم. خانومه یه اخم و تخمی داشت انگار به زور نشوندنش اونجا تا کار مردمو راه بنداره:/ بعد از اینکه یه کپی از مدرکمو و کارت ملیمو گرفت و شمارمو پرسید یکم تایپ کرد و اینور اونور کلیک کرد. بعد پرسید : کارت بانکی داری؟
گفتم نه نیاوردم.
رفت کارت بانکی از اون یکی خانومه گرفت و چند تا کارت کشید و هربار هم به شمارم اس ام اس میومد.آخر سر یه کاغذ بهم داد و گفت : میشه ۲۲ تومن.
کیف پولمو نبرده بودم و پنجاه تومن پول گذاشته بودم کیفم. یه نگاه به پولای تو کیفم انداختم و دیدم اوه مای گاااد! جمعا ۱۹ تومن پول برام مونده! در واقع ۱۷ تومن. ۲ تومنو واسه تاکسی نگه داشته بودم. خیر سرم میخواستم جوراب حوله ای هم بخرم:/ حالا خاک کجا رو سرم بریزم؟
حس شرمندگی داشتم ، خجالت زده و با من و من گفتم : امروز یه چند جای دیگه هم رفته بودم پولام تموم شده ، میشه همین مدارکامو نگه دارین من برم خونه پول بیارم؟ پول کم آوردم!
گفت : چن تومن داری؟
۱۷ تومن درآوردم دادم بهش گفتم همین فقط.
گفت : اشکالی نداره ، اینارم ببر هر وقت این طرفا کار داشتی بیار ۴ تومن بده.
البته همینا رو با همون اخمش گفتا. تشکر کردم و از اونجا زدم بیرون. هووووف تو اون چند ثانیه چقدررر عرق سرد ریختم! تا حالا تو همچین موقعیتی نبودم. خیلی بد بود.
فکر کردم چیکار کنم؟ برم خونه؟ آشنا هم نداشتیم که برم زود از مغازش قرض کنم.
بالاخره فکری به سرم زد. خونه ی خواهرم! خونه ی خواهرم خوشبختانه به یادبود نزدیک بود. عین قرقی دویدم و وقتی رسیدم در خونشونو زدم. سابقه نداشت تنها برم اونجا. بعد اینکه دستامو شستم ماسکمو درآوردم آخه خواهرزادم از ماسک میترسه. پس از خوش آمدگویی و این طرفا و اینا ، بهش گفتم تو خونه پول داری؟
گفت آره ، چقدر میخوای؟ واسه چی میخوای؟
گفتم ۴ تومن ، تو پست بانک پول کم آوردم. بده زود باید برم. رفت ۱۰ تومن آورد بهم داد. ازش گرفتم و تشکر کردم‌. گفت بمون ناهار بخور برو. گفتم نه باید برم اینو بهش بدم. ممنون.
بعد اینکه پول خانومه رو دادم رفتم سوار تاکسی شدم و تو مسیر به اتفاقی که امروز افتاد کلی فکر کردم و با خودم گفتم : هر جای دنیا هم زندگی کنی ، هر چقدر هم خوشبخت باشی ، هر چقدر هم آرامش داشته باشی. اگه پول نداشته باشی مُردی! بدون پول تو هیچی نیستی ، هیچی!

۲۹