توی دنیای حال حاضر ، یه سری چیزا نماد شدن ، یا بهتره به زبان امروزی بگم که برند شده ، مثل رنگ ها. هر رنگی ممکنه ما رو به یاد یه سری مشترکات بندازه...
مثال: رنگ آبی ، که ذهن همه ی ما رو به سمت آبی آسمون و دریا و... می بره. حالا نمی خوام این وسط ، کلاس رنگ شناسی برگزار کنم ، نه. مقدمه چینی کردم تا برسم به رنگی که ذهنمو ناخودآگاه کشوند سمت خودش!
#رنگ صورتی.
تصور مشترک همه ی ما از صورتی ، یه دنیای دخترونه س. (البته این وسط پلنگ صورتی هم به ذهنم تداعی شد 😅). یه رنگ آرامش بخش و در عین حال سرزنده ، و شاد. اما خب این رنگ هم مثل رنگ های دیگه ، طیفای متفاوتی از خودش داره. از صورتی کم رنگ گرفته تااااااا برسه به پررنگ ترین حالت ممکن یه صورتی. حالا با توجه به این طیف رنگی ، دنیای دخترونه ی هر دختری ؛ توی کدوم طیف قرار می گیره؟! بهتره اینجوری مسأله رو بازتر کنم که هرچی یه دختر شادتر و سرزنده تر باشه این رنگ پررنگ تر خودشو جلوه میده و هرچی ناراحت و غمگین تر ، این رنگ کم رنگ و کم رنگتر میشه و یه صورت بی حال و بی رمق ...! توی ذهنم اینا می گذشت که یهو رفتم تو دنیای خودم. صورتی دنیای من ، کدوم طیفه؟! اما هرچی گشتم صورتی ای در کار نبود! پس چه رنگی؟! یهو این ناخودآگاه بهم سرنخ داد از صدایی که همیشه با منه! صدا ، رنگ؟!!! پی اش رو گرفتم. رفتم تو شبای هفت سالگیم. عه ساعت از نصف شب گذشته ولی این دختر کوچولو هنوز بیداره! تو تاریکی و سکوت ، دراز کشیده بود. پتو رو تو بغلش مچاله کرده بود. چشماش خیره به زمین بود. داشت فکر می کرد. اما به چی؟! رفتم تو فکرش (ینی فکر هفت سالگیِ خودم). فکرش خیلی بلند بود! داشت داد می زد ، جیغ می کشید ... ، از غم و غصه هایی می گفت که مال دنیای صورتیا نبود! دور و برش هیچ نشونی از صورتی نبود ، حتی کمرنگ! صدای جیغش آزارم می داد. جیغش خیلی بنفش بود! کاری ازم ساخته نبود ... ؛ رهاش کردم ، برگشتم بخودم. اما هنوز صداش با منه ، یه جیغ بنفش! یه رنگ صدادار ، دنیامو گرفته! دنیای من این رنگیه ... ، صورتی نیست ؛ بنفشه. یه بنفش صدادار! بنفش جیغ!!! :/
[برو به فرم ارسال نظر]